فداکاری

١٢ مرد و یک زن به ریسمانی که از یک هلیکوپتر آویزان بود چنگ زده بودند. خلبان اطلاع داد که وزن هلیکوپتر سنگین است و باید یکی از آنها فداکاری کند و برای نجات جان بقیه، ریسمان را رها کند.

همگی آنها به هم نگاه کردند و به دنبال فرد فداکاری می گذشتند. ناگهان زنی که در بین آنها بود شروع به سخن گٿتن کرد و چنین گفت:
«ما زنها تمام زندگیمان را صرٿ فداکاری برای مردها کرده ایم. از درد و رنج زایمان گرفته تا تربیت فرزندان و اداره کردن خانه و ... بنابراین نگران نباشید، اینجا هم من فداکاری می کنم و برای نجات جان شما خودم را فدا می کنم.»

مردها که اشک در چشمانشان پر شده بود و از اینهمه فداکاری احساساتشان به شدت تحریک شده بود، همگی دستهایشان را از ریسمان رها کردند که برای زن دست بزنند که ...

و زن به سلامت به مقصد رسید
نظرات 5 + ارسال نظر
مینو پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ب.ظ http://www.mino6565.blogfa.com/

سارای جونم خیلی جالب بود خوشم اومد از زنه چه با هوش بوده

سارای چرا اینروزا غمگینی فک نمیکنم از من بیشتر تو میهن اذیتت کنن

اما من چون شماهارو دوست دارم باز میام تورو خدا حرفای بعضیارو به حساب همه نزار

نه حرفهای بعضی ها رو به حساب همه نمیزارم قول میدم همه از نظر من بد نیستند ولی یه مدت ارامش لازمه زندگی منه

محسن ترابی جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ http://mohsentorabi44.blogfa.com

سلام وب زیبا کاملی داری خوشحال میشم به من سربزنی
همواره شاد و پاینده باشی عزیز

محمدحسین شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ق.ظ http://sormedan.blogsky.com

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست.
معتقدم که اعتقادت همین است.
شاد باد لازمه زندگی ات . . .

دوست یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://my-world-zendegi.blogfa.com

سلام عزیزم
وبت زیباست عالییییییییییی
لینکت کردم
الهامی میهنم

محسن ترابی سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ http://mohsentorabi44.blogfa.com

با عشق برورم و منتظر حضور گرمت

همواره شاد و پاینده باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد