چشمان تو یعنی، نقطه... سر خط. ـ در تاریکخانه چشمانت، برق نگاهت نگاتیو دلم را سوزاند. ـ بادکنک یک سوزن به خودش زد ولی فرصت نکرد جوالدوز به دیگران بزند. ـ آنقدراز کلاغ می ترسید که یک مزرعه مترسک کاشت. ـ زبان سرخش یک سین از سفره هفت سین کم کرد.