آنانی که می بخشند و در عطای خود معنایی برای درد و شکنجه نمی یابند؛
در جستجوی هیج نوع نشاطی نیستند و حتی به فکر نشرها و فضایل خود نیز نمی افتند.
اینان آنچه را که دارند می بخشند ؛مانند گل و ریاحین که بوی عطرگین خود را در چمنزارها و جنگلها و جلگه ها می پراکنند؛خدای بزرگ با کلـام آنها سخن می گوید و از میان دیدگانشان به زمین لبخند می زند.
تو شاید از گل سنگی کسی چه میداند
صبورو سخت و قشنگی کسی چه میداند
و بر خلاف تمامی غنچه ها شاید
جدایی از همه رنگی کسی چه میداند
اومدم یواشکی ببینم حالت خوبه؟
دوسمت دالم