تلاقی‌ صخره‌ با دریا

دلم‌ شکسته‌تر از شیشه‌های‌ شهر شماست‌
شکسته‌ باد کسی‌ کاین‌چنین‌‌مان‌ می‌خواست‌
شما چقدر صبور و چقدر خشمآگین‌
حضورتان‌ چو تلاقی‌ صخره‌ با دریاست‌
به‌ استواری، معیار تازه‌ بخشیدید
شما نه‌ مثل‌ دماوند، او به‌ مثل‌ شماست‌
بیا که‌ از همة‌ دشتها سؤ‌ال‌ کنیم‌
کدام‌ قله‌، چنین‌ سرفراز و پابرجاست؟
به‌ یک‌ کرامت‌ آبی‌ نگاه‌ دوخته‌اید
کدام‌ پنجره‌ این‌گونه‌ باز، سوی‌ خداست؟
میان‌ معرکه‌ لبخند می‌زنید به‌ عشق‌
حماسه‌ چون‌ به‌ غزل‌ ختم‌ می‌شود، زیباست‌
شما که‌اید؟ صفی‌ از گرسنگی‌ و غرور
که‌ استقامت‌ و خشم‌ از نگاهتان‌ پیداست‌
اگر چه‌ باغچه‌ها را کسی‌ لگد کرده‌
ولی‌ بهار فقط‌ در تصرف‌ گل‌هاست‌
تخلص‌ غزلم‌ چیست‌ غیر نام‌ شما؟
ز یمن‌ نام‌ شما خود زبان‌ من‌ گویاست‌
آتش پنهان

آغاز من‌ تو بودی و پایان من تویی
آرامش پس از شب توفان من تویی
حتی عجیب نیست، که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان تویی
احساس‌های بس متفاوت میان ماست
آباد از توام من و ویران من تویی
آسان نبود گِرد همه شهر گشتنم
آنک چه سخت یافتم‌:‌ انسان ‌من تویی
پیداست من به شعلة تو زنده‌ام هنوز
در سینة من‌، آتش پنهان من تویی
هر صبح‌، با طلوع تو بیدار می‌شوم
رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو‌، دوگانگی است
تنهای من‌! نهایت عرفان من تویی


دلخوشی

من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل‌های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره‌ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آب‌سالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده‌حالی دلخوشم
در هجوم رنگ، در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده‌بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم


ضامن آهو

در بند هواییم، یا ضامن آهو
در فتنه رهاییم، یا ضامن آهو
بی‌تاب و شکیبیم تنها و غریبیم
بی‌سقف و سراییم یا ضامن آهو
عریانی پائیز، خاموشی‌ پرهیز
بی‌برگ و نواییم، یا ضامن آهو
سرگشته‌تر از عمر بر‌گشته‌تر از بخت
جویای وفاییم، یا ضامن آهو
آلوده بدنام، فرسوده ایام
با خود به جفاییم، یا ضامن آهو
آلوده مبادا، فرسوده مبادا
اینگونه که ماییم، یا ضامن آهو
پوچیم و کم از هیچ، هیچیم و کم از پوچ
جز نام نشاییم، یا ضامن آهو
ننگینی نامیم، سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم، یا ضامن آهو
بی رد و نشانیم، از دیده نهانیم
امواج صداییم، یا ضامن آهو
صید شب و روزیم، پابند هنوزیم
در چنگ فناییم، یا ضامن آهو
مجبور مخیر، ابداع مکرر
تقدیر قضاییم، یا ضامن آهو
افتاده به عصیان، تن داده به کفران
آلوده‌رداییم، یا ضامن آهو
حیران‌شدة رنج، توفان‌زدة درد
دریای بکاییم، یا ضامن آهو
تو گنج نهانی، ما رنج عیانیم
بنگر به کجاییم یا ضامن آهو
با دامنی اندوه خاموش‌تر از کوه
فریاد رساییم یا ضامن آهو
با رنج پیاپی در معرکه ری
بی‌قدر و بهاییم یا ضامن آهو
نه طالع مسعود نه بانگ خوش عود
زندانی ناییم یا ضامن آهو
در غربت یمگان در محبس شروان
زنجیر به پاییم یا ضامن آهو
رانده ز نیستان مانده ز میستان
تا از تو جداییم یا ضامن آهو
سودای ضرر ما کالای هدر ما
اوقات هباییم یا ضامن آهو
دلخسته و رسته از هر چه گسسته
خواهان شماییم یا ضامن آهو
روزی بطلب تا یک شب به تمنا
نزد تو بیاییم یا ضامن آهو
در صحن و سرایت ایوان طلایت
بالی بگشاییم یا ضامن آهو
با ما کرم تو ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم یا ضامن آهو
چشم از تو نگیریم جز تو نپذیریم
اصرار گداییم یا ضامن آهو
مشتاق زیارت تا جبهه طاعت
بر خاک تو ساییم یا ضامن آهو
گوهر چه نباید گو هر چه بباید
در کوی رضاییم یا ضامن آهو
آیا بپذیری ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم یا ضامن آهو
مهر است و اگر قهر شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم یا ضامن آهو
فریادرسی تو عیسی نفسی تو
محتاج شفاییم یا ضامن آهو
هر چند گنهکار هر قدر سیه‌کار
بی‌رنگ و ریاییم یا ضامن آهو
ما بنده درگاه در پیش تو، اما
در عشق خداییم یا ضامن آهو
در رنج و تباهی وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاییم یا ضامن آهو
ای چشمه خورشید مهر تو درخشید
در عین بقاییم یا ضامن آهو
ما همسفر شوق فریادگر شوق
آوای دراییم یا ضامن آهو
همخانه شبگیر همسایه تأثیر
پرواز دعاییم یا ضامن آهو
همراز به خورشید دمساز به ناهید
در شور و نواییم یا ضامن آهو
هم‌صحبت صبحیم هم سوی نسیمیم
هم دوش صباییم یا ضامن آهو
ما خاک ره تو در بارگه تو
گویای ثناییم یا ضامن آهو
سوگند الستیم پیمان نشکستیم
در عهد بلی‌ییم یا ضامن آهو
یار ضعفا تو خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم یا ضامن آهو
هم مسکنت ما هم مرحمت تو
مسکین غناییم یا ضامن آهو
از فقر سرودیم یا فخر نمودیم
فخر فقراییم یا ضامن آهو
نه نقل فلاطون نه عقل ارسطو
جویای هداییم یا ضامن آهو
هنگامه وهم آن کجراهه فهم این
ما اهل ولاییم یا ضامن آهو
از گوهر پاکیم از کوثر صافیم
فرزند نیاییم یا ضامن آهو
چاووش شب‌رزم سرجوش تب رزم
شوق شهداییم یا ضامن آهو
ایمان به تو داریم یونان بگذاریم
تشریک زداییم یا ضامن آهو
منشور نشابور سر سلسله نور
با حکمت و راییم یا ضامن آهو
تو راه مجسم گر راه به عالم
جز تو بنماییم یا ضامن آهو
تا صور قیامت با شور ندامت
شایان جزاییم یا ضامن آهو
حق‌خواهی استاد آگاهی‌مان داد
کز تو بسراییم یا ضامن آهو
در صفّه مولا همراه «مصفا»
اصحاب صفاییم یا ضامن آهو
این بخت «سهیل» است کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم یا ضامن آهو
زین نظم بدایع وین اختر طالع
اقبال هماییم یا ضامن آهو


ای آنکه آفتاب‌ترینی!

شب رفت و صبح دید که فرداست
پلکی زد و ز خواب به پا خاست
از شرق آبهای کف‌آلود
خورشید بردمیده و پیداست
با این پرنده‌های خوش‌آواز
ساحل ز بانگ و هلهله غوغاست
انگار دوش، دختر خورشید
این دختری که این همه زیباست؛
تن‌شسته در طراوت دریا
کاین‌گونه دلفریب و دل‌آراست
ê
این حجم بی‌نهایت آبی
تلفیقی از حقیقت و رؤیاست
این پاک، این کرامت سیال
آمیزه‌ای ز خشم و مداراست
ê
مثل علی به لحظه پیکار
مثل علی به نیمه شبهاست
مردی که روح نوح و خلیل است
روحی که روح‌بخش مسیحاست
روحی که ناشناخته مانده
روحی که تا همیشه معماست
ê
در دوردست شب، شب کوفه
این ناله‌های کیست که برپاست؟
انگار آن عبادت معصوم
در غربت نخیله به نجواست
این شب، شب ملائکه و روح
یا رازگونه لیله اسراست؟
آن نور در حصار نگنجید
پرواز کرد هر طرفی خواست
فریاد آن عدالت مظلوم
در کوچه‌سار خاطره برجاست
خود روح سبز باغ گواه است:
آن سرو استقامت تنهاست
او بر ستیغ قاف شجاعت
همواره در تجرد عنقاست
در جست‌وجوی آن ابدیت
موسای شوق، راهی سیناست
...
 

سهیل محمودی

نظرات 1 + ارسال نظر
'گل اشک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام وبلاگ زیبا و پرمحتوایی داری ودست قلم خوبی هم داری افرین بر شما شعراتون زیباست امیدوارم پر بارتر هم بشه . از خدا براتون ارزوی سلامتی و موفقعیت رودارم . استفاده کردم وهرارزویی که ازخدا داری بهش برسی. یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد